پدر خوانده

همه چیز درباره سه گانه پدرخوانده

پدر خوانده

همه چیز درباره سه گانه پدرخوانده

دیالوگ های منتخب فیلم پدرخوانده

دون ویتو کورلئونه: هیچ وقت اجازه ندین کسی بیرون از خانواده بدونه شما به چی فکر می‌کنین.
در جلسه سران خانواده‌های مافیایی: ببینید من یک آدم خرافاتی هستم اگر اتفاقی واسه پسرم بیافته مثلا صاعقه بزنتش یا یه مامور پلیس بهش شلیک کنه یا تو سلولش خودشو حلق آویز کنه انوقت من بعضی از آدم های تو این جلسه رو مسئول می دونم. این به نفع هیشکی نیست.
دون کورلئونه: این یه عادت قدیمیه. من تمام زندگی ام رو تلاش کردم تا بی دقت نباشم. زن‌ها و بچه ها این اجازه رو می تونند بهت بدند که بی دقت باشی، برخلاف مردها.

مایکل

مایکل: پدرم پیشنهادی بهش داد که نتونه رد کنه.
کی آدامز: چه پیشنهادی؟
مایکل: بهش گفت یا باید امضاش پای ورقه باشه یا مغزش!
مایکل: کی تو چه انتظاری از من داری؟ انتظار داری بذارم بری؟ انتظار داری بذارم بچه‌هام رو از من بگیری؟ مگه من رو نمی‌شناسی؟ مگه نمی‌دونی این کار غیر ممکنه و من از تمام قدرتم استفاده می‌کنم تا چنین اتفاقی نیفته؟
مایکل: پدرم با هیچ مرد قدرتمند دیگه‌ای فرق نداشت، هر آدمی با هر قدرتی، مثل رئیس جمهور یا سناتور.
کی آدامز: می‌دونی چقدر احمقانه حرف می‌زنی مایکل؟ رئیس جمهورا و سناتورا آدم نمی‌کشن.
مایکل: اوه! چه کسی آدم نمیکشه کی؟
مایکل: اگه مسئله مهمی توی این زندگی وجود داشته باشه، اگه تاریخ چیزی بهمون یاد داده باشه، اینه که می‌تونی هر کسی را بکشی.

دون مایکل کورلئونه به کارلو (همسر کانی)
آه، تو فکر می‌کنی که می‌توانی یک کورلئونه را فریب دهی؟ زود باش، نترس. حرف بزن، تو فکر می‌کنی که من خواهرم را بیوه می کنم؟ من پدرخوانده پسرت هستم، کارلو… تو از تجارت خانوانده اخراج می‌شوی، این سزای توست. تو را با یک پرواز به لاس وگاس می‌فرستم، می‌خواهم که آنجا بمانی؛‌ می‌فهمی؟ فقط به من نگو که بی‌گناهی. فقط به من نگو بی‌گناهی، چون به شعورم توهین می‌کنی، و این خیلی عصبانیم می‌کنه. حالا بگو کی با تو تماس گرفت؟ تاتالگیا یا بارزینی؟
کارلو: بارزینی
مایکل: خوبه
مایکل: هرگز از دشمنانت متنفر نباش. این تنفر بر روی قضاوتت تاثیر میذاره.

دیالوگ
دون کورلئونه: چرا پیش پلیس رفتی؟ چرا اول پیش خودم نیمدی ؟
بناسرا: از من چی می‌خوای؟ یه چیزی بگو، فقط بگو چیکار می‌خوای برات بکنم.
دون کورلئونه:حالا اومدی پیش من و میگی دن کرلئونه عدالت را برایم اجرا کن، بدون این که احترامی برای من قائل بشی، از دوستی با من مضایقه می‌کنی، حتی منو پدرخوانده صدا نمی‌کنی، روز عروسی دخترم اومدی اینجا و از من میخای برای پول آدم بکشم !
بناسرا: ازتون میخام عدالت رو اجرا کنید.
دون کورلئونه: اما این عدالت نیست چون دختر تو هنوز زندس.
مایکل: فردو، تو برادر بزرگ منی و من دوستت دارم، اما هرگز از کسی که روبروی خانواده‌ات وایساده دفاع نکن.
دون کورلئونه: مهم نیست که یه مرد از جه راهی پول در میاره.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد